مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
نـاقـابـلیست سـر که سـرِ دار میبـریم سر دادهایم و از هـمه دلـدادگـان سـریم تقـدیمِ جان؛ و دادن خـون، و نـثار سر ما ناز یار را به همین شـیوه میخـریم از هر چه هست جز خود او دست شستهایم در اوج افــتـخـار، گـدایــان ایـن دریـم یـا مُـنـتـهـیٰ رجـایْ وَ یـا غـایَـةُ مُـنـای یا سـیٌـدَ الـغـریبُ وَ یا سـیّـدَ الکَـریم … گفـتم: حـسین جان! پـدری کن برایـمان فـرمـود: از پـدر به شـما مهـربانـتـریم کـوچـک شـدیم نـزد تو و بـچـههای تو اصغـر شـدیم نزد تو، بر خلـقْ اکـبریم ما را حـسین زیر پَـر خود گرفته است اینگونه شد که جز سر بامش نمیپـریم او جامه داد، جام بلا خورد، جان سپرد ما هم فقـط برای خودش جامه میدریم خارج نبوده منصب ما از همین دو حال یا نوکریم «یا» ی دگر نیست! نوکـریم |